برای معنای زندگیمون
پسر گلم ببهشید تنبلی کردم مدتیه چیزی برات ننوشتم، از کدوم کارهات برات بنویسم انقدر شبرین شدی که حد نداره،عاشق دده رفتن و دویدن و اکتشافات جدید این روزها کلمات بیشتری یاد گرفتی حالا دیگه بهتر میتونی کلماتی که میگیم اورار کنی بابابایی وقتی میاد خونه دایم کشتی میگیری،دیگه بابا و مامان رو کامل میگی و با تکرار این 2 کلمه زندگی ای به من و بابا میبخشی که نگو،خدا میدونه تو سالهایی که نیومده بودی چقدر زندگیمون سرد و سوت و کور بود ولی حالا با اومدنت گرمی خاصی به خونمون بخشیدی هفته قبل بعثت پیامبر 3 تایی رفتیم مشهد اردهال ،خیلی خوش گذشت با تو پسر نازنازی،از اونجا رفتیم کاشان و بعد قم،تو ماشین وای نمیستی یه کم که میگذره به سختی نگهت میدارم،آخه گ...
نویسنده :
سمیه
15:12